کافه کاغذی

مرکز دانلود رضا

کافه کاغذی

مرکز دانلود رضا

دانلود جدیدترین آهنگها و فیلمها

گیت فروشگاهی
سجاده فرش کاشان
پوستر دیواری سه بعدی
دانلود نرم افزار کامفار
دکوراسیون حمام
تعمیر ماشین لباسشویی سامسونگ
دوربین پلاک خوان
ساک مسافرتی
دکتر دیلی
کارشناس سلامت خودرو

۲۰ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

دانلود آهنگ جدید حمید هیراد شب که شد
دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای حمید هیراد به نام شب که شد
دانلود آهنگ شب که شد با لینک مستقیم به همراه پخش آنلاین و متن آهنگ

Downloade Ahange Jadide Hamid Hiraad Be Name Shab Ke Shod


متن آهنگ حمید هیراد مستم کن

بچرخا در برم بچرخا در برم رقص کنان گو
مرا مستم کن و هی مرا مستم کن و نعره زنان گو
کو به کو آمده ام مو به مو آمده ام تار گیسوی تو دیدم سمت او آمده ام
مو به مو آمده ام من کو به کو آمده ام تار گیسوی تو دیدم سمت او آمده ام
دل ای دل ای دل ای دل ای دل ای دل
دانلود آهنگ جدید حمید هیراد مستم کن با لینک مستقیم

ایمان مرا عقل مرا هوش مرا برد چشمان تو
ایمان مرا عقل مرا برد چشمان تو
دل داده ی او گشتم و میکشد مرا خم ابروی تو
سر به سر دل من نذار اشک منو دیگه در نیار
عاشقت شدم من همین یه بار جون تو
کو به کو آمده ام مو به مو آمده ام تار گیسوی تو دیدم سمت او آمده ام
مو به مو آمده ام من کو به کو آمده ام تار گیسوی تو دیدم سمت او آمده ام
دل ای دل ای دل ای دل ای دل ای دل
هر لحظه به دام تو گرفتارم و بیمارم
هر لحظه به دام تو گرفتارم و بیمارم
بیا جون دلم نازتو خریدارم بیا جون دلم
ایمان مرا عقل مرا برد چشمان تو
دل داده ی او گشتم و میکشد مرا خم ابروی تو
سر به سر دل من نذار اشک منو دیگه در نیار
عاشقت شدم من همین یه بار جون تو



متن آهنگ رسوایی از حمید هیراد

عاشق تر از آنم که غمی خواه شوم من
با بوی سر زلف تو آرام شوم من
♯♩♪♫♬♮♫♪♩
عاشق تر از آنم که تو را یار بدانم
من عاشقم و جز تو خریدار ندارم
♯♩♪♫♬♮♫♪♩
راه مرا اشاره شو ای همه آرزوی من
نازترین خلق جهان نشسته روبروی من
♯♩♪♫♬♮♫♪♩
جان مرا بهانه شو مستی عاشقانه شو
جان منو نگار من در دل من ترانه شو
♭♩♪♫♬♫♪♩
ای دل ای دل ای دل ای
ای دل ای دل ای دل
♭♩♪♫♬♫♪♩
مجنون شیدا منم عاشق لیلا
منم سرسپرده و اسیر اون نگاه زیبا
♭♩♪♫♬♫♪♩
مجنونم و شیدا منم عاشق لیلا
منم سرسپرده و اسیر اون نگاه زیبا
♯♩♪♫♬♮♫♪♩
راه مرا اشاره شو ای همه آرزوی من
نازترین خلق جهان نشسته روبروی من
♯♩♪♫♬♮♫♪♩
جان مرا بهانه شو مستی عاشقانه شو
♩♪♫♬♫♪♩
جان منو نگار من در دل من ترانه شو

در "اردیبهشت" تا میتوان
دچار باید شد به یکدیگر
هوایش جان میدهد براى دلدادگى...

خوشبختی یعنی
در خاطر کسی ماندگاری
که لحظه های نبودنت را
با تمام
دنیا معامله نمیکند...

از شعر
 و استعاره و تشبیه برتری
با هیچ کس جز تو ،
نسنجیده ام تو را

قیصر ﺍﻣﯿﻦ ﭘﻮﺭ

دوستت دارم

 به حدی که اگر باشی

 برای تمـام لحظه هایت

 فرشی از عشـق پهن میکنم

 تا تـــو عاشقانه قدم بزنی

 و من‌‌ عاشقانه نگاهت را بدزدم

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست

امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست

هوشنگ ابتهاج

قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید،
همچنان خواهم راند.
نه به آبی‌ها دل خواهم بست
نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر می‌آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران
می‌فشانند فسون از سر گیسو‌هاشان.

همچنان خواهم راند.
همچنان خواهم خواند:
«دور باید شد، دور.
مرد آن شهر اساطیر نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه‌ی انگور نبود.
هیچ آیینه‌ی تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور باید شد، دور.
شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست.»

همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.

پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.
بام‌ها جای کبوترهایی است، که به فواره‌ی هوش بشری می‌نگرند.
دست هر کودک ده ساله‌ی شهر، شاخه‌ی معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است.

شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.

پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.

سهراب سپهری

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد

نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها


نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

تو می‌مانی
در آواز پرستوهای آزاد و رها
آن سوی هر دیوار

تو می‌خوانی
بهاران با ترنم‌های هر باران

تو می‌بینی
گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد
نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد
نسیم صبح،
عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد
و با امواج دریا
بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق

تو را با مرگ کاری نیست
تو، خاموشی نخواهی یافت

الهی روح زیبا در بدن داری
تو نامیرای جاویدی

تو در هر شعله می‌مانی
تو در هر کوچه باغ عاشقی
با مهر می‌خوانی
و آواز تو را
حتی سکوتت را
لبان مردمان شهر، می‌بوسد

دوباره عشق می‌جوشد
تو چون نوری
سیاهی می‌رود،
اما تو می‌مانی..

کیوان شاهبداغی

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

مژگان عباسلو

در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..

تو
تمام تنهایی‌هایم را
از من گرفته‌ای

خیابان‌ها
بی حضور تو
راه‌های آشکار
جهنم‌اند

شمس لنگرودی